۶ مهر ۱۳۸۳، ۱۲:۳۷

يك شرق شناس بلغارستاني :

شرق شناسي غير واقع گرا زاده حركت استعمارى و تبليغى مسيحيت است

خبرگزاري "مهر" - گروه دين وانديشه : دكتر توفيان تيوفانوفا - استاد دانشگاه صوفيا و عضو انجمن مستشرقان آمريكايى و عضو اتحاديه مستشرقان اروپايى - گفت : شرق شناسي براى اسلام و مسلمانان ناهنجار و شرّ به شمار نمى‏رود، گرچه اشتباهات فراواني در ترجمه‏هاى مفاهيم قرآن كريم وجود دارد كه عده ‏اى از مستشرقان آن را فراهم ساخته‏اند ليكن ما بايد ميان اشتباه عمدى و غير عمدى فرق بگذاريم .

همان‏گونه كه مى‏دانيد برخى از مستشرقان، اسلام را با ميل و رغبت پذيرفتند، مانند رژه‏ گارودى ، هوفمان و ديگران، و برخى ديگر بر دين خودشان باقى ماندند و از اسلام دفاع كردند  مانند مستشرق مجارستانى آقاى روبرت سيمون و مستشرق اسپانيايى  سيمون هايك، اينك بفرماييد چه انگيزه‏هايى  شما را به پذيرش اسلام وا داشت؟

شرق شناسي براى اسلام و مسلمانان ناهنجار و شرّ به شمار نمى‏رود، گرچه  اشتباهات فراواني در ترجمه‏هاى مفاهيم قرآن كريم وجود دارد كه عده ‏اى از مستشرقان آن را فراهم ساخته‏اند ليكن ما بايد ميان اشتباه عمدى و غير عمدى فرق بگذاريم

-  دير زمانى است كه اسلام و زبان عربى را آموختم، در رشته زبان عربى دانشگاه بغداد فارغ التحصيل شدم و سپس براى آموختن زبان عربى و ادبيات آن به دانشگاه قاهره رفتم و در آموزشگاه استشراق در روسيه به مدرك دكترى دست يافتم و اينك به عنوان استاد دروس اسلامى در دانشگاه صوفيا در بلغارستان مشغول فعاليت هستم و نيز استاد آموزشگاه اسلامى و عضو انجمن مستشرقان آمريكايى و نيز عضو مؤسسه‏ انگليسى تحقيقات خاورميانه و عضو اتحاديه‏ مستشرقان اروپايى مى‏باشم.  اين مسئوليتها مرا وادار ساخت كه تعدادى از كتابهايم را در موضوع تمدن اسلامى منتشر كنم. بعضى از مستشرقان غير واقع بين، به اسلام طعنه مى‏زنند و به معارف قرآن كريم ايراد مى‏گيرند آنان معتقدند  قرآن سخن بشر است نه كلام الهى، همچنين نسبت به آيات مكى و مدنى خرده ‏گيرى مي كنند و حقيقت وحى را منكر مي شوند و تهمت‏هايى را به صورت شبهه در مراكز علمى پخش مي كنند . من و هر مستشرق واقع گرا اين روش مطالعه شرق‏شناسى را رد مى‏كند. شرق شناسي به طور كلى براى اسلام و مسلمانان ناهنجار و شر به شمار نمى‏رود، گرچه  اشتباهات  فراواني در ترجمه‏هاى مفاهيم قرآن كريم وجود دارد كه عده ‏اى از مستشرقان آن را فراهم ساخته‏اند ، ليكن ما بايد ميان اشتباه عمدى و غير عمدى فرق بگذاريم.  آنان كه - ناخودآگاه - مرتكب اشتباه مى‏شوند، به اين دليل است كه به زبان عربى تسلط كامل  ندارند و نيز اشتباه آنان نتيجه عدم فهم درست معانى آيات قرآن كريم است. من هم احتمال دارد در بعضى از آموزش‏هايم اشتباه بكنم ، ليكن اين اشتباهات عمدى نيست. آنچه كه من دوست دارم در اينجا توضيح دهم اين است كه هر مستشرقى در شناخت اسلام و تمدن اسلامى سهمى دارد، و هر مستشرقى در اين زمينه، تخصص ويژه‏ خودش را دارد. خداى را سپاسگزارم كه توانستم واژه‏ها و معانى قرآنى را به زبان بلغارى ترجمه كنم، با اين ويژگى كه مستلزم به فهم دقيق معنى، سبك و سياق متن بودم، و اين ويژگى همان چيزى است كه دارالافتاء بلغارستان بر آن اعتماد كرد و ترجمه‏ مرا ميان مؤسسات اسلامى، به ويژه مساجد و نيز ميان مسلمانان به طور گسترده پخش كرده است.
 

 * عدهّ‏اى از مستشرقان غير واقع‏بين اسلام و حكومتى كه مسلمانان در آغاز دوران اسلام ايجاد كرده‏اند، خرده‏گيرى مى‏كنند و مى‏گويند اسلام خطر جديدى است كه جهان را تهديد مى‏كند . نظر شما  در اين باره چيست ؟

اسلام براى غير مسلمانان خطرى به شمار نمى‏رود . ما در برابر حقايق مهمى قرار داريم و يكى از نكات اساسى آن اين است كه اروپا از ره آوردهاى تمدن اسلامى و دستاوردهاى فرهنگى، علمى و تمدنى  به ويژه در زمينه‏ پزشكى، داروسازى، رياضيات، نجوم و ...   بهره گرفت و حقيقتى كه جز كينه‏توزان آن را انكار نمى‏كنند، اين است كه تمدن معاصر اروپايى بر پايه‏ تمدن اسلامى استوار است

- اسلام براى غير مسلمانان خطرى به شمار نمى‏رود . ما در برابر حقايق مهمى قرار داريم و يكى از نكات اساسى آن اين است كه اروپا از ره آوردهاى تمدن اسلامى و دستاوردهاى فرهنگى، علمى و تمدنى  به ويژه در زمينه‏ پزشكى، داروسازى، رياضيات، نجوم و ...   بهره گرفت و حقيقتى كه جز كينه‏توزان آن را انكار نمى‏كنند، اين است كه تمدن معاصر اروپايى بر پايه‏ تمدن اسلامى استوار است . وقتى ما به آموزه‏هاى شرق شناسي غير واقع‏گرا نگاه كنيم، بسيارى از طعن‏ها و گمانه‏هاى باطل را مى‏بينيم، كه مستشرقان در آموزه‏هاى خود تكرار مى‏كنند :  اسلام بردگى را روا مى‏شمارد و زن مسلمان مظلوم و زير دست است و نمى‏تواند به حقوق و آزادى‏اش همانند زن غربى دست يابد، و نيز مرد در سايه‏ تعاليم اسلام از آزادى‏هاى گسترده برخوردار است . يكى ديگر از طعنه‏ها اين است كه اسلام از يك سو آزادى عقيده را مطرح مى‏كند و مى‏گويد "  لا اكراه فى الدين... " ولى از سوى ديگر اگر مسلمانى دست از اسلام بردارد و دين ديگر را بپذيرد حكم قتل او صادر مى‏شود.
 

 *پاسخ شما به  اين افتراها چيست ؟

درباره آنچه كه بعضى از مستشرقان نسبت به حكم قتل مرتد و كسى كه از دين اسلام خارج شد اظهار داشته‏اند مى‏گويم :  مرتد در اسلام كسى است كه امور ثابت قطعى در اسلام را انكار مى‏كند . كيفر در اينجا، تنها براى مسئله‏ ارتداد نيست بلكه كيفر براى توطئه‏ دينى است كه مرتد در حق جامعه‏اى كه در آن زندگى مى‏كند به كار گرفته است، عقوبتى است كه به خاطر رها كردن دين اسلام براى وى در نظر گرفته شده است

- چند كتاب نشر دادم كه در آن به اين نوع افتراها و شبهات پاسخ داده شده. تأليفاتم حاوى بسيارى از حقايقى است كه اسلام منادى آن است، مانند اين كه هر فرد آزاد است كه عقيده‏اى كه به آن ايمان دارد، انتخاب كند، چون عقيده، پذيرش درونى است كه اجبار در آن فايده‏اى ندارد، و هر مؤمنى به طور كامل حق دارد كه شعاير دينى را انجام دهد و مطابق شريعتش با آزادى و صراحت، عمل كند و حتى پيروان اديان ديگر در سايه‏ حكومت اسلامى صدر اسلام و حتى امروزه آزادى كامل داشته‏اند و دولت اسلامى همه‏ امكانات زندگىِ همراه با صلح و صفا را براى آنان فراهم آورد. اما درباره آنچه كه بعضى از مستشرقان نسبت به حكم قتل مرتد و كسى كه از دين اسلام خارج شد اظهار داشته‏اند مى‏گويم : در نظام غربى براى بعضى از خيانت‏هاى بزرگ، كيفر شديدى ديده مى‏شود، مرتد در اسلام كسى است كه امور ثابت قطعى در اسلام را انكار مى‏كند، پس كيفر در اينجا، تنها براى مسئله‏اى همانند ارتداد نيست بلكه كيفر براى توطئه‏ دينى است كه مرتد در حق جامعه‏اى كه در آن زندگى مى‏كند به كار گرفته است، عقوبتى است كه به خاطر رها كردن دين اسلام براى وى در نظر گرفته شده است.

اما نسبت به مطالبى كه مستشرقان درباره‏ طرفدارى اسلام از بردگى مطرح مى‏كنند بايد گفت كه من در خلال تحقيقات عميقم نسبت به اسلام و نيز كنار كار ترجمه‏ قرآن كريم به زبان بلغارى و تلاش‏هاى مداوم در فهم درست اسلام  آيه‏اى از قرآن كريم را نمى‏يابم كه بردگى را امضا كرده باشد ، بلكه آيات زيادى به صراحت  بر  آزادى بردگان دلالت دارد علاوه بر اين‏، اسلام آزادى بردگان را از ويژگى‏هاى اعمال عبادى قرار داده است . به عنوان مثال، يكى از مصارف زكات، آزادى بردگان است . بسيارى از احاديث نبوى به آزاد ساختن بردگان تشويق مى‏كنند. پس اسلام به طور ويژه تلاش مى‏كند تا برده دارى و به بردگى گرفتن را خاتمه بخشد. بر اساس مطالعات من، غرب نقش طولانى در ايجاد بازار جهانى براى خريد و فروش بردگان داشت و ترديدى نيست كه سياهان آمريكايى، از نوادگان آفريقايى‏ها، به زور به عنوان برده آمريكا برده شدند و نوادگان آنها از نتايج اختلاف نژادى رنج مى‏بردند.

به كسانى كه مى‏گويند زن در سايه‏ اسلام همواره ضعيف شمرده شده و آزادانه به حقوقش دست نيافته است مى‏گويم  اين ديدگاه، اشتباهى بزرگ و خالى از حقيقت است كه هيچ پايه‏اى ندارد، اگر به اسلام بنگريم به خوبى در مى‏يابيم كه زن مسلمان نه تنها به همه حقوقش دست يافته بلكه نسبت به زنان غربى در وضعيت بهتر قرار دارد

به كسانى كه مى‏گويند زن در سايه‏ اسلام همواره ضعيف شمرده شده و آزادانه به حقوقش دست نيافته است مى‏گويم  اين ديدگاه، اشتباهى بزرگ و خالى از حقيقت است كه هيچ پايه‏اى ندارد، اگر به اسلام بنگريم به خوبى در مى‏يابيم كه زن مسلمان نه تنها به همه حقوقش دست يافته بلكه نسبت به زنان غربى در وضعيت بهتر قرار دارد. زن مسلمان، حق مالكيت، خريد و فروش، رهن، وصيّت و وقف و... دارد و زن در اسلام همانند مرد در امور مختلف نقش دارد.  زن در اسلام، در مسئله‏ ازدواج، با هر مردى كه وى او را پسنديده است اختيار دارد . در حقيقت حرف اول از آنِ اوست و نمى‏توان زن را به ازدواج با مردى كه دوست ندارد مجبور ساخت. همچنين زن از حقِ ارث از پدر و مادر و شوهر برخوردار است و كوتاه سخن آن‏ كه زن مسلمان از سهم فراوان آزادى كه اسلام براى وى قايل است برخوردار مى‏باشد.
 

* پس از پذيرش اسلام از سوى شما ، ديدگاه مؤسسات شرق شناسي نسبت به شما چگونه است؟ نسبت به اين مؤسسات و روش‏هاى فكرى و كارى مستشرقان چه نظرى داريد؟

من به روش واقع‏بينى در تحقيقات اسلامى ملتزم هستم و شكى نيست كه روش شرق شناسي غير واقعى، زاده حركت استعمارى و تبليغى مسيحيت است كه هدف آن مشوّه ساختن چهره‏ى اسلام و پخش اشتباهات عمدى درباره‏ى اسلام مى‏باشد

- چنان‏كه پيش از اين گفتم  برخى از مستشرقان با پخش شبهات نسبت به تعاليم قرآنى و آموزه‏هاى پيامبر اسلام (ص) و نيز صحت وحى الهى به اسلام ايراد مى‏گيرند. آنان ادعّا مى‏كنند كه قرآن كريم وحى الهى نيست بلكه كلام بشر است و نيز ادعّاهاى دروغين ديگر. ترديدى نيست كه اين نوع ديدگاه شرق شناسي، ديدگاه اشتباهى است كه نتيجه آن دشمنى تاريخى غرب است كه از دوران طولانى گذشته سرچشمه گرفته است. من به عنوان مستشرقى كه تحقيقات و آموزه‏هاى صحيح مرا به پذيرش اسلام وادار ساخت و از آن جهت كه با روش شرق شناسي معانى اسلام و مسلمانان آشنا هستم، از تعاليم دين اسلام آن چنان كه آموختم و پذيرفتم دفاع مى‏كنم . من به روش واقع‏بينى در تحقيقات اسلامى ملتزم هستم و شكى نيست كه روش شرق شناسي غير واقعى، زاده حركت استعمارى و تبليغى مسيحيت است كه هدف آن مشوه ساختن چهره‏ اسلام و پخش اشتباهات عمدى درباره‏ اسلام مى‏باشد.

هدف روش شرق شناسي واقع‏گرا فراگيرى اسلام و شناخت حقايق آن و فراگيرى ميراث اسلامى و تأكيد بر نقش تمدن و فرهنگ اسلامى در پيشرفت جوامع بشرى است. شكى نيست كه ديدگاه من نسبت به مؤسسات شرق شناسي غير واقع گرا آن است كه از هر آنچه كه از اين مؤسسات نشر مى‏يابد، بايد پرهيز كرد و اسلام من، مرا وادار مى‏كند كه در برابر هر يك از اين آموزه‏هاى شرق شناسي ضد اسلامى دفاع كنم. اما ديدگاه مؤسسات شرق شناسي نسبت به من، پس از آن كه مسلمان شدم تغييرى پيدا نكرده است؛ و همچنان در بسيارى از انجمن‏هاى شرق شناسي در غرب عضويت دارم.
 

 * آيا ممكن است با مهم‏ترين گرفتارى در زمينه‏ مسايل اعتقادى در بلغارستان آشنا شويم؟ وضعيت مسلمانان در آنجا چگونه است؟

  مسلمانان بلغارستانى در زمان برپايى حكومت اسلامى دولت عثمانى اسلام را پذيرفتند - ليكن وابسته به ترك‏ها نيستند و به زبان تركى سخن نمى‏گويند. ناگفته نماند كه فشار حكومت‏هاى بلغارستانى در برخى از زمان‏ها به ويژه در زمان گذر مراحل تاريخى مختلف سبب نشد كه مسلمانان دست از اسلام بردارند و به مسيحيت گرايش پيدا كنند

-  وقتى از نقشه اعتقادى و جمعيت مذهبى در بلغارستان سخن مى‏گوييم بايد دقت و صراحت را مدّ نظر قرار دهيم . جمعيت بلغارستان در حال حاضر به بيش از هشتاد ميليون نفر مى‏رسد وجمعيت مسلمانان 3/12 درصد است ، در حالى كه جمعيت مسيحيان 7/83 درصد از مجموع مردم بلغارستان است - با توجه به برخى ترديدها در دقيق بودن اين سرشمارى - بايد گفت كه بلغارستان از نژادهاى گوناگون تشكيل شده‏ است  كه بر اساس نژاد و گرايش‏هاى اعتقادى قابل تقسيم‏اند.  مسلمانان بلغارستانى در زمان برپايى حكومت اسلامى توسط دولت عثمانى اسلام را پذيرفتند - ليكن وابسته به ترك‏ها نيستند و به زبان تركى سخن نمى‏گويند. آنان در مرزبندى هويتشان دچار مشكل اند. ناگفته نماند كه فشار حكومت‏هاى بلغارستانى در برخى از زمان‏ها به ويژه در زمان گذر مراحل تاريخى مختلف سبب نشد كه مسلمانان دست از اسلام بردارند و به مسيحيت گرايش پيدا كنند.

تحقيقات علمى ثابت كرد كه آن دسته از مسلمانان بلغارستانى كه با نام « بوماق» شناخته مى‏شوند، وقتى در محيط مسيحى بلغارستانى زندگى مى‏كنند ترجيح مى‏دهند كه خود را وابسته ترك‏ها به شمار آورند . از سوى ديگر، كسانى كه در منطقه ترك نشين زندگى مى‏كنند ترجيح مى‏دهند كه خود را بلغارستانى بنامند. گاهى برخى از افراد به خاطر اين كه خودشان را به يكى از دو گروه بلغارى يا ترك منتسب كنند بر آنند - كه در حالات استثنايى و ويژه - تغيير عقيده دهند، از اسلام به مسيحيت برگردند يا از مسيحيت دست كشند و مسلمان گردند. چنان كه گروه ديگرى از « بوماق» - با قطع نظر از ترك‏ها و بلغارى‏ها - آشكارا و صريح اعلام مى‏كنند كه آنان مسلمانان بلغارستانى اند و هر كوششى كه از آنان جهت تغيير وابستگى عقيدتى يا نژادى به خرج داده شود منجر به ناآرامى و آشوب در جامعه‏ بلغارستان خواهد شد.
 

* عامل نهفته در وراى اين شكاف كه جامعه بلغارستانى در عقيده و نژاد از آن رنج مى‏برد چيست؟

- شكى نيست كه در كنار كشمكشى كه ميان مسيحيت و اسلام در قاره‏ اروپا وجود دارد، درگيرى مذهبى، جزئى جداناپذير از تاريخ بلغارستان و كيان مردم بلغارى قلمداد شد و ترديدى نيست كه وضعيت موجود در اين منطقه‏ از جهان ارتباطي تنگاتنگ  با آنچه كه ساكنان بلغارستانى از رويدادهاى گذشته به ارث برده‏اند دارد، چنان كه ملاحظات سياسى در امور مذهبى دخالت داشته است . در بلغارستان از « اسلام» به عنوان « دين ترك» تعبير مى‏شود و بلغارستانى يعنى كسى كه مسيحى است .

* همه مى‏دانيم كه مسلمانان در بلغارستان از  تلاش‏هاى كمونيستى  رنج مى‏بردند، آنان مجبور شدند كه به كشورهاى مجاور ديگر - به ويژه تركيه - كوچ كنند، به نظر شما آيا بخشى از اين تلاش‏ها هم اكنون هم براى مسلمانان در بلغارستان وجود دارد؟

 حكومت كمونيستى مردم را از انجام شعاير دينى به صورت صحيح منع كرده بود و اينك حتى بعد از گذشت چهارده سال از فروپاشى كامل نظام كمونيستى، آثار آن را همچنان شاهديم

- ترديدى نيست كه انگيزه‏ دينى براى جامعه‏ بلغارستانى اهميت زيادى دارد  اما وابستگى نژادى بر وابستگى مذهبى مقدم است و ما در اوضاع اخير ملاحظه مى‏كنيم كه تعداد مؤمنان - چه مسلمان يا مسيحى - زياد شدند .  واقعيت موجود در بلغارستان بر اين نكته تأكيد دارد كه مؤمنان در عقائدشان عميق نيستند و فقط در چارچوب مراسم دينى به احكام مذهبى ملتزم اند و به اطلاعات كمِ مذهبى بسنده مى‏كنند و دين را به صورت اختيارى نه اجبارى پذيرفتند و همه‏  اين ‏امور به واسطه‏ حكومت كمونيستى است كه مدتى  كشور را اداره مى‏كرد. حكومت كمونيستى مردم را از انجام شعاير دينى به صورت صحيح منع كرده بود و اينك حتى بعد از گذشت چهارده سال از فروپاشى كامل نظام كمونيستى، آثار آن را همچنان شاهديم.

 

منبع : ماهنامه پژوهه، شماره شش ( با تلخيص و ويرايش مجدد ) .

کد خبر 115600

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha